ما که از همدیگه دوریم
عشقمون یعنی صداقت
...عشق یعنی
...بطری لب زده ی من روی لبهات
خواهش پنج حسم از تو
...لغزش ژاله رو گونه ، روی لبهات
(
رضا طاهری )
دردم نه همین است که بستند پرم را
ترسم نرسانند به گلشن خبرم را
از حسرت مرغی که جدا مانده ز گلشن
آگه نشدم ، تا نشکستند پرم را
گردی ست ز من باقی و ترسم که تو از ناز
تا باز کنی چشم ، نیابی اثرم را
بودند به هم روز و شب آیا که جدا کرد
از روشنی روز شب بی سحرم را ؟
« عاشق » منم آن نخل که از سردی ایام
یک باره برافشاند قضا برگ و برم را
( عاشق اصفهانی )