تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

دردم نه همین است که بستند پرم را

 
 

دردم نه همین است که بستند پرم را
ترسم نرسانند به گلشن خبرم را

از حسرت مرغی که جدا مانده ز گلشن
آگه نشدم ، تا نشکستند پرم را

گردی ست ز من باقی و ترسم که تو از ناز
تا باز کنی چشم ، نیابی اثرم را

بودند به هم روز و شب آیا که جدا کرد
از روشنی روز شب بی سحرم را ؟

«
عاشق » منم آن نخل که از سردی ایام
یک باره برافشاند قضا برگ و برم را

(
عاشق اصفهانی )

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا خانم چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:18 ب.ظ http://biriaaa.blogsky.com/

سلام .......از کلاس صحبت میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا حالا شده دلت بخواد شیشه خورد کنی ........خودتو خالی کنی.......حالا واسه اینکار ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰ میایی نت و مینویسی.........کی به کیه .کلاس چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو دنیائی که کلاس مفهومی نداره
........................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد