تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

شهوت خورشید را در خواب دیدم

 

ماهی آب زلالم

 

ساده ام صافم زلالم

 

شورش چهل ماه را در آب دیدم

 

شهوت خورشید را در خواب دیدم

 

چشم از هر چه پلیدی بسته دارم

 

عاشقم ، عشق تو را پیوسته دارم

 

زخم قلاب تو بر کامم نشسته

 

زخم هجرت بر دل و جانم نشسته

 

سالها چشمم به در بود

 

عشق تو هر دم به بر بود

 

بی تو رفتم تا ستاره

 

بی تو بشنیدم ترانه

 

بی تو این لبهای بسته

 

منتظر بر تو و قلابت نشسته
 
 
( رضا )
 
 

آدم برفی ، دوستت دارم ...

 
 

باور کنم ! که این فقط یه شعره 

 

هنوز ...

 

خسته ام ،  از زوزه ی باد پائیزی

 

از برف زمستان  ، خسته تر ...

 

حسم را کشته اند ، این دو رفیق

 

جسمم زخمی  رفیق و نارفیق

 

خسته ام ...

 

 آدم برفی ، دوستت دارم ...

 

 

( رضا )