تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

توان رفتنم که نیست

 

دورتر  از  خود م

 

به فکر زمان بودم

 

گذ شته نهیب می زند

 

بگذار زمان بگذرد ...

 

نه روزگار به فکر من

 

نه من به فکر روزگار

 

غم زمانه  می خورم

 

شکسته ام از این نگار

 

توان رفتنم که نیست

 

ببین حصار زندگی

 

فتاده است به روی تن

 

تنم اسیر و خسته است

 

دلم  شده حصار تن
 
 
( رضا )