تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

بگو آن راز بگو آن راز که ذهنم سخت مخدوش است

شعری از دختر خاله ی عزیزم میترا کرد

 

بخوان درگوش من شعر رهایی را

تنم از سر به پا گوش است

بگو آن راز  بگو آن راز

که ذهنم سخت مخدوش است

من آن راز نهانی را

نیامد از دهان بیرون

گلویش سخت چسبیدم

من او را زنده چالیدم

و  ای  آوارها  یکسر فرو  ریزید

شما را گویم  ای  تک آجران

ای آجران سخت  بی وجدان

سر  ما  را

به ضرب غیرت بی غیرتی هاتان

به درد آرید

که ما راز  رهایی  را

شنیدیم خوانده ایم  اما نمیدانیم

( میترا کرد )

  

اگه عاشق بشی خونه ات خرابه

 

دوستان عزیز  ، اگر نام سراینده ی این ترانه رو میدونید ، تو نظرات برام بنویسید ... ممنونم 

بذار تنها باشم ،  تنها بمیرم

دیگه از درد و غم آروم بگیرم

برم پیدا کنم یه جای خلوت

بشینم اشک بریزم تا قیامت

برو ای دل بخواب که وقت خوابه

سلام تو همیشه بی جوابه

به تو بی دست و پا از من نصیحت

اگه عاشق بشی خونه ات خرابه

چرا ای دل تو اینقدر سر به زیری

به دام این و اون هر دم اسیری

چرا گول می خوری با یک اشاره

سحر شد تو هنوز چشمات بیداره 

( ؟ ؟ ؟ )  

دوستان عزیز  ، اگر نام سراینده ی این ترانه رو میدونید ، تو نظرات برام بنویسید ... ممنونم