تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

هرگز کسی به فکر کسی مثل من نبود


وقتی که رفت رفتنش آزارتان نداد

حتی نگاه هاش کسی را تکان نداد

این زن نخواست همدم تنهایی اش شوید

هرگز به سرنوشت خودش راهتان نداد

این زن تمام عمر خودش را نقاب بست

حتی به خویش نیز خودش را نشان نداد

این زن منم که زندگی ام زیستن نبود

هرگز کسی به فکر کسی مثل من نبود

این زن فقط شکست فقط خرد شد همین

آن را که باد برد و نیاورد شد همین

وقتی که رفت غربت خود را گرفت و برد

فرقی نکرد رفت و یا ماند یا که مُرد

حتی اگر تمام جهان را جواب داشت

تنها به قدر یک غزل خسته تاب داشت

می خواست تا همیشه خداحافظی کند...

می خواست...

حیف ، بغض شکست و امان نداد

 ( رباب طاهری )