باران یعنی تو
سهم من از عشق ، رنگین کمان عاشقی ست
باران یعنی بوسیدن ما
وقتی با هم بو می کشیم
دست زمان را
( رضا طاهری )
دیرگاهیست که تنــها شده ام
قصه غربت صحــــــرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غمها شده ام
دیگر آیینه ز من بیخبـــــر است
که اسیــــر شب یلدا شده ام
من که بیتاب شقـــــــایق بودم
همدم سردی یخـــها شده ام
کاش چشمان مـــرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنــــها شده ام
( ؟؟؟ )