دفتر عشق که بسته شد دیدم منم تموم شدم
خونم حلال ولی بدون به پای تو حروم شدم
اونی که عاشق شده بود بدجوری تو کار تو موند
برای فاتح دلت حالا باید فاتحه خوند
تموم وسعته دلو به نام تو سند زدم
غرور لعنتی می گفت بازی عشقو بلدم
از تو گله نمی کنم از دست قلبم شاکی ام
چرا گذشتم از خودم چرا غرق تاریکی ام
دفتر عشق که بسته شد دیدم منم تموم شدم
خونم حلال - ولی بدون به پای تو حروم شدم
دوست ندارم چشمهای من فردا به آفتاب وا بشه
چه خوب می شه تصمیم تو آخر ماجرا بشه
دست و دلت نلرزه بزن تیر خلاصو
از اون که عاشقت بود بشنو این التماسو
ادامه...
من امروز تو را ندارم، درست ! اما دیروز و دیروزها و صدها دیروز دیگر هم نداشته ام و برای داشتنت هیچ فردایی متصور نیست! داشتنت خاطره ایست آن چنان که دیگر به افسانه های هزار و یکشب می ماند و از سوی دیگر محال واره ایست برای فردایی که به جادوی هیچ غول چراغی، هرگز نخواهد آمد !! به من حق بده که دلتنگ نیستم. من اصلاً هیچ نیستم! هیچ ندارم! احساسم تکه تکه شده و تصاویر معوّج این آینه تکه تکه به هیچ چیز شباهت ندارد. ما به یک گم شدن نیاز داشتیم، بدون فکر کردن، در لا به لای برفهای تقدیر که بر سرمان می بارید!
من امروز تو را ندارم، درست ! اما دیروز و دیروزها و صدها دیروز دیگر هم نداشته ام و برای داشتنت هیچ فردایی متصور نیست! داشتنت خاطره ایست آن چنان که دیگر به افسانه های هزار و یکشب می ماند و از سوی دیگر محال واره ایست برای فردایی که به جادوی هیچ غول چراغی، هرگز نخواهد آمد !! به من حق بده که دلتنگ نیستم. من اصلاً هیچ نیستم! هیچ ندارم! احساسم تکه تکه شده و تصاویر معوّج این آینه تکه تکه به هیچ چیز شباهت ندارد. ما به یک گم شدن نیاز داشتیم، بدون فکر کردن، در لا به لای برفهای تقدیر که بر سرمان می بارید!!
سارا خانم
جمعه 8 شهریورماه سال 1387 ساعت 01:01 ق.ظ
ممنون رفیق سغی میکنم قوی باشم سعی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
من امروز تو را ندارم، درست ! اما دیروز و دیروزها و صدها دیروز دیگر هم نداشته ام و برای داشتنت هیچ فردایی متصور نیست! داشتنت خاطره ایست آن چنان که دیگر به افسانه های هزار و یکشب می ماند و از سوی دیگر محال واره ایست برای فردایی که به جادوی هیچ غول چراغی، هرگز نخواهد آمد !! به من حق بده که دلتنگ نیستم. من اصلاً هیچ نیستم! هیچ ندارم! احساسم تکه تکه شده و تصاویر معوّج این آینه تکه تکه به هیچ چیز شباهت ندارد. ما به یک گم شدن نیاز داشتیم، بدون فکر کردن، در لا به لای برفهای تقدیر که بر سرمان می بارید!
من امروز تو را ندارم، درست ! اما دیروز و دیروزها و صدها دیروز دیگر هم نداشته ام و برای داشتنت هیچ فردایی متصور نیست! داشتنت خاطره ایست آن چنان که دیگر به افسانه های هزار و یکشب می ماند و از سوی دیگر محال واره ایست برای فردایی که به جادوی هیچ غول چراغی، هرگز نخواهد آمد !! به من حق بده که دلتنگ نیستم. من اصلاً هیچ نیستم! هیچ ندارم! احساسم تکه تکه شده و تصاویر معوّج این آینه تکه تکه به هیچ چیز شباهت ندارد. ما به یک گم شدن نیاز داشتیم، بدون فکر کردن، در لا به لای برفهای تقدیر که بر سرمان می بارید!!
ممنون رفیق
سغی میکنم قوی باشم
سعی