تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

از تو باید می گذشتم ، ولی افسوس نتونستم

 

از تو باید می گذشتم ، ولی افسوس نتونستم

 

تو عروسک بودی و من آخر قصه  دونستم

 

تو وجود خالی  تو جز دروغ  هیچی  ندیدم 

 

کاش می شد به این حقیقت پیش از اینها می رسیدم

 

سوختم و سوختم و ساختم ، هرچی داشتم به پات باختم

 

کاش  تو  رو  از  روز اول  مثل  امروز  می شناختم

 

آخه عشق؛  یعنی شکستن  ، عاشقانه سر سپردن

 

دل سپردن به سرابت ، در سکوت خویش مردن

 

یه روزی یه روزگاری ، حرف بین ما نگاه بود

 

عشق و نقاشی می کردیم ، نقش ما خورشید و ماه بود

 

بعد از اون  واژه  نوشتیم ، جمله مون ستاره چین بود

 

مثل دریا آبی بودیم ، معنی زندگی این بود

 

 سوختم و سوختم و ساختم ، هرچی داشتم به پات باختم

 

کاش  تو  رو  از  روز اول  مثل  امروز  می شناختم

 

آخه عشق؛  یعنی شکستن  ، عاشقانه سر سپردن

 

دل سپردن به سرابی ، در سکوت خویش مردن

 

 

 

( ؟ ؟ ؟ )