تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

بگو آن راز بگو آن راز که ذهنم سخت مخدوش است

شعری از دختر خاله ی عزیزم میترا کرد

 

بخوان درگوش من شعر رهایی را

تنم از سر به پا گوش است

بگو آن راز  بگو آن راز

که ذهنم سخت مخدوش است

من آن راز نهانی را

نیامد از دهان بیرون

گلویش سخت چسبیدم

من او را زنده چالیدم

و  ای  آوارها  یکسر فرو  ریزید

شما را گویم  ای  تک آجران

ای آجران سخت  بی وجدان

سر  ما  را

به ضرب غیرت بی غیرتی هاتان

به درد آرید

که ما راز  رهایی  را

شنیدیم خوانده ایم  اما نمیدانیم

( میترا کرد )

  

نظرات 1 + ارسال نظر
مهتا یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ق.ظ http://blogfa

درود بر آقای طرلان خودمون
معلوم شد که شاعری در خونواده ارثی می باشد
واقعآ درسته !! و عالی گفته :
که ما راز رهایی را شنیده ایم . خوانده ایم اما نمی دانیم !!

شاد باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد