تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

تنهای ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست

اینجا فقط حرف دله ... باورش هرچند مشکله

توان رفتنم که نیست

 

دورتر  از  خود م

 

به فکر زمان بودم

 

گذ شته نهیب می زند

 

بگذار زمان بگذرد ...

 

نه روزگار به فکر من

 

نه من به فکر روزگار

 

غم زمانه  می خورم

 

شکسته ام از این نگار

 

توان رفتنم که نیست

 

ببین حصار زندگی

 

فتاده است به روی تن

 

تنم اسیر و خسته است

 

دلم  شده حصار تن
 
 
( رضا )
 
 
 
نظرات 3 + ارسال نظر
سایه دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:28 ب.ظ http://sayehetanha.blogsky.com

قاصدک غم دارم
غم آوارگی و در به دری
غم تنهائی و خونین جگری
قاصدک وای به من، همه از خویش مرا می‌رانند
همه دیوانه و دیوانه ترم می‌خوانند
مادر من غمهاست
مهد و گهواره من ماتمهاست
قاصدک دریابم! روحم عصیان زده و طوفانی ست...
آسمان نگهم بارانی ست
قاصدک غم دارم
غم به اندازه سنگینی عالم دارم

شاد باشی دوست من

سایه سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:42 ب.ظ

سلام

چرا آپ نمی‌کنی رضای عزیز؟

منتظریم !

سایه چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:47 ق.ظ

سلام رضا جان

چرا آپ نمی کنی عزیز؟

منتظریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد