دفتر عشق که بسته شد دیدم منم تموم شدم
خونم حلال ولی بدون به پای تو حروم شدم
اونی که عاشق شده بود بدجوری تو کار تو موند
برای فاتح دلت حالا باید فاتحه خوند
تموم وسعته دلو به نام تو سند زدم
غرور لعنتی می گفت بازی عشقو بلدم
از تو گله نمی کنم از دست قلبم شاکی ام
چرا گذشتم از خودم چرا غرق تاریکی ام
دفتر عشق که بسته شد دیدم منم تموم شدم
خونم حلال - ولی بدون به پای تو حروم شدم
دوست ندارم چشمهای من فردا به آفتاب وا بشه
چه خوب می شه تصمیم تو آخر ماجرا بشه
دست و دلت نلرزه بزن تیر خلاصو
از اون که عاشقت بود بشنو این التماسو
ادامه...
بازار سیاه رفتم برای خریدن عشق ولی در ابتدای ورودم روی کاغذی خواندم در غرفه هوس بازان عشق را به حراج گذاشته اند به قیمت نابودی پاک بازان سال نو پیشاپیش مبارک دلت شاد
لحظهای در بهار میبینم کوچهها سرخ میشوند زمان نیلگونست باد مثل اندوهی از تماشای رود میآید. لحظهای با تو ای پرندهی سبز ای تماشای ساحرانهی آب لحظهای با تو از تو میگویم به تماشای این غروب که دشت مثل دنیای خفتگان زیباست که زمان نیلگونه میبارد به تماشای این پرندهی سبز به تماشای این بهار بیا.
با تو ای لحظهوار ای همهی تاریکی و فراموشی با تو در باران به تماشای رود میگذریم
لحظهای در بهار میدانم لحظهای در بهار میمیریم...
سال نو مبارک
عطر مرموز
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1386 ساعت 01:46 ق.ظ
عالی بود - خیلی زیبا - انقدر که همشو خوندم . خداحافظ . همین حالا
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
بازار سیاه رفتم برای خریدن عشق ولی در ابتدای ورودم روی کاغذی خواندم در غرفه هوس بازان عشق را به حراج گذاشته اند به قیمت نابودی پاک بازان
سال نو پیشاپیش مبارک
دلت شاد
سلام خوبی به وبلاگ من هم نظر بده فدات علی تنها
لحظهای در بهار
میبینم
کوچهها سرخ میشوند
زمان
نیلگونست
باد
مثل اندوهی
از تماشای رود میآید.
لحظهای با تو
ای پرندهی سبز
ای تماشای ساحرانهی آب
لحظهای با تو
از تو میگویم
به تماشای این غروب
که دشت
مثل دنیای خفتگان زیباست
که زمان نیلگونه میبارد
به تماشای این پرندهی سبز
به تماشای این بهار بیا.
با تو ای لحظهوار
ای همهی تاریکی و فراموشی
با تو
در باران
به تماشای رود میگذریم
لحظهای در بهار
میدانم
لحظهای در بهار میمیریم...
سال نو مبارک
عالی بود - خیلی زیبا - انقدر که همشو خوندم .
خداحافظ . همین حالا