افسوس بر آن عمر گرامی که هدر شد
آن معبد رویایی من زیر و زبر شد
دردا که تو مرد سفر عشق نبودی
افسوس دل غافل من دیر خبر شد
روزی که دل عاشق من تازه نفس بود
در چشم من از هر دو جهان عشق تو بس بود
حسرت به کف آورد و به خورشید نظر داشت
بیچاره عقابی که گرفتار قفس بود
سلام ای غم که جای تنگ این دل را پسندیدی
بیا تا پر بگیرد از دل من جغد این کابوس
بیا و در کتاب خاطرات من بخوان افسوس
( محمدعلی شیرازی )
ترانه قشنگی بود
وقت کردی سر بزن خوشحال میشم .
سلام خوبی ؟
مرسی که بهم سر زدی وبلاگت واقعا زیباست
آپ کردی خبرم کن
فعلا
سلام
ممنون که سر زدی
وبلاگ خوبی داری
چه ره است از دل تو تا دلم ...
نمی دونم مصرع بعدیو
soryyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy